سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/4/15
4:41 عصر

دعا برای داشتن دوست خوب و استجابت

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های شخصی، دعا برای داشتن دوست خوب

بسم الله

دیشب حدودا ساعت 8 بود که پنج بار تلفن همراهم زنگ خورده بود و بی جواب مانده بود. زمانی دیدم که دیگر دیروقت بود. امروز صبح به طاهره سادات زنگ زدم. چقدر از شنیدن صدایش خوشحال شدم. همکلاسی سال بالایی دبیرستانم که سال ها بعد، در قضیه تحصن در فرودگاه (سال 1387) با هم آشنا شدیم و یک سفر جنوب هم با هم رفتیم. همیشه چه از پشت تلفن و چه حضورا نصیحتم می کند. داشتم به این فکر می کردم که اگر از رفتار  آن یکی دوستم(فاطمه)، ناراحت شدم چه سریع خدا به دل این یکی(طاهره سادات) انداخت به من زنگ بزند تا از دلتنگی در بیایم. اگر چه طاهره سادات در این چند وقت اخیر هم حالم را می پرسید و منم هر وقت دلتنگ می شدم به او زنگ می زدم. همیشه از اینکه با طاهره سادات آشنا شدم خدا را شکر می کردم. امروز باز هم به خودش گفتم تو سیدی، فرزند شهیدم که هستی، مؤمن هم که هستی برای ما هم دعا کن خدا هدایتمان کند. در جوابم این ضرب المثل معروف گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل را خواند. کلی هم حدیث آورد که مهم سید بودن مادرزادی نیست، سند سیدی را به کسی می دهند که در راه اسلام و اهل بیت باشد. البته این را هم گفت که حدیث داریم حرمت سید را باید نگه داشت. حالا گذشته از این تعارف ها به خودش هم همیشه می گویم که من برای داشتن دوست خوب خیلی دعا کردم و همیشه می کنم. یکی از دوستان خوبی هم که خدا به من داد طاهره سادات است. باز هم می گویم که بیش از پیش، قدر خوبانی که در اطرافم هستند را می دانم.
پی نوشت:
دوست یکی از مهمترین عوامل رساندن انسان به سعادت یا شقاوت است. لذا احادیث زیادی در مورد انتخاب دوست داریم. در قرآن هم آمده که لا یتخذ المؤمنون الکافرون اولیاء. یعنی مومنین با کافران دوستی نکنند.امام علی علیه السلام فرموده اند: بهترین دوست تو کسی است که در نصیحت کردن به تو کمتر اهل سازش باشد و می فرمایند: از دوستی با دروغگو بپرهیز زیرا دروغگو دور را برای تو نزدیک و نزدیک را برای تو دور می سازد.


89/4/14
6:4 عصر

دوست با ارزش

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های شخصی، عالم دوستی و رفاقت

بسم الله
کتاب ها و جزوه هایم را برای کنکور گرفته بود. دیروز آمده بی خبر به نگهبان داده و رفته است. روی نایلونی که جزوه ها را درونش گذاشته بود نوشته ببخشید وقت نداشتم صدایت کنم.!!! بعد از چهار سال دوستی مدوام و سه سال و اندی دوستی دورا دور ولی پر دوام، برایم وقت نداشته است. احتمالا کل این یک سال برایم وقت نداشته است که خبری از او نبوده.!! چه دنیایی شده این دنیای دوستی و رفاقت. مردم حتی برای یک سلام و علیک هم وقت ندارند. اما من وقت داشتم که بروم از انباری پایین برای حضرت خانم، کتاب و جزوه در بیاورم.! من برای خیلی کارها وقت دارم. نیازی هم به تشکر ندارم. ولی گاهی وقت ها به تفاوت نگاه آدم ها و راهبرد و طرز تفکرشان در زندگی می اندیشم. چقدر حتی دوستان خالی از لطف و محبت شده اند. اگرچه تقریبا نزدیک به یقینم که دوست هرگز ماندنی نخواهد بود ولی لااقل قدر آنها که  سالهاست هستند و در همه شرایط حالم را می پرسند بیشتر می دانم.


89/4/13
12:32 عصر

داستان پردازان دروغگو

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی، دروغ و مذمت آن در احادیث، دروغ و عواقب آن

بسم الله
دو سال پیش، از طریق اینترنت با یک بنده خدایی دوست شدم. بعد از مدتی تلفنی هم آشنا شدیم. جواب کنکور که آمد متوجه شدم که به طور اتفاقی همان دانشگاهی را انتخاب کرده ام که این بنده خدا هم آنجا درس می خواند. اگرچه رشته تحصیلی و پایه تحصیلی مان یکی نبود ولی خب بعضی وقتها در دانشگاه می دیدمش و زمانی را هر چند کوتاه با هم می گذراندیم. یک سالی گذشت. همه زندگی ها مشکلات دارند اما بزرگ و کوچک است و گاهی حتی مشکلات زندگی ها با هم قابل مقایسه نیستند . این بنده خدا از نظر عاطفی زندگی سختی داشت و هر چه هم زمان می گذشت، زندگی او هم سخت تر می شد. البته به نظر من ما آدمها هم در بدتر یا بهتر کردن اوضاع زندگی خود، نقش صد در صد داریم. اما به هر حال در عمل،از یک دختر تنها با آن همه مشکلات عاطفی و کمبودها توقع زیادی نباید داشت. بگذریم، اصل مطلب اینکه چند مورد برای ازدواجش پیش آمده بود و متاسفانه به دلیل رفتار های بد از جمله دروغ گویی و غیره به هم خورده بود. من هم که کلا چند وقتی از همه جا بیخبر بودم. تا آنکه چند وقت پیش که به وبلاگش سر زدم دیدم که کلا ضد عقیده و غیره وذلک قبلی اش شده و اتفاقا با نظام و حزب الله و این جریانات هم کج افتاده است. من که تا حدودی در جریان زندگی اش و اتفاقات آن بودم می دانم که یکی از بزرگترین مقصر های ایجاد این طرز فکر و اندیشه پسرانی بودند که با ظاهر مذهبی و سخنان مذهبی ترشان، با شالوده دروغ، بنایی را برای او ساختند و بنای دروغ سست است و دیر یا زود فرو خواهد ریخت. اما کسی که اینجا ضربه می خورد دختری است که با تمام صافی و صداقت دلبسته می شود و بعد از پی بردن به واقعیت، خود به خود به هم میریزد. گاهی از نظر عاطفی و گاهی هم حتی از نظر عقیدتی مثل همین دوست فوق الذکر من. بعد از خواندن وبلاگش ناراحت شدم و می دانم که عوض کردن نظرش هم تقریبا امکان پذیر نیست. آیا واقعا افراد دروغگو که با برنامه ریزی برای رسیدن به هدف مورد نظر خود، داستان می سازند، در پیشگاه خدا جوابی برای رفتار خود و عواقبش دارند؟!
پی نوشت:
احادیث فراوانی در مزمت دروغ از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و ائمه معصومین علیهم السلام داریم، می فرمایند: ((دروغ فسق و دروغگو فاسق است.دروغگو ایمان نداردو دروغ از قمار بدتر است.دروغگو دشمن خداست. دروغ از شراب بدتر است. خدای متعال دروغگو را لعنت می کند. دروغ مخرب ایمان است. دروغگو مروتش از همه خلق کمتر است. دروغگو به عذابی مخصوص در قبر گرفتار خواهد شد.دروغ سبب گرفتن صورت انسانی از انسان است.))
باشد که چون صحابه پیغمبر -صلی الله علیه- اباذرِ راستگو، مسلمان باشیم.


89/4/11
10:41 عصر

در غیاب من

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های شخصی

بسم الله
چند وقت پیش در وبلاگ ارمینه مطلبی خواندم. برایم جالب بود که عکس العمل و تفکر آدم ها در بعضی مسائل یکسان و در مورد همه، تقریبا در یک وادی است. ظاهرا ارمینه هم مدتی در وادی مجازی نت غایب بوده است و پس از بازگشت در وبلاگش می نویسد من نه ازدواج کرده ام، نه عاشق شده ام و نه با پیرزن همسایه روی هم ریخته ایم. زمانی که تصادفا به وبلاگ ارمینه رفتم و این مطلب را خواندم برایم جالب بود چون من هم بعد از آنکه دوباره در نت حضور پیدا کردم دوستان می پرسیدند که کجا بودی؟ ازدواج کرده ای؟ نه. پس حتما عاشق شده ای؟!!نه!!!. یعنی در این دنیای پر بلاء به جز این دو مورد هیچ مساله دیگری وجود ندارد که بتواند علت غیبت صغری یا کبری کسی بشود؟! یا ذهن ملت آنقدر کوچک شده است و دلشان آنقدر شاد و خوش است که نبود کسی را فقط در همین دو ورطه خلاصه می کنند؟ کارگری بود که با مایع سفید کننده ملافه های سفیدی را می شست. ملافه ها را در تشتی خوابانده بود و روی آنها مایع ریخته بود و هی ملافه ها را می چلاند. صاحب کار آمد و گفت همان مایع شوینده کافی است، دیگر چرا ملافه را می چلانی؟ کارگر گفت برای آنکه سیاه شده است. می چلانم تا سیاهی هایش پاک شود. خدا هم گاهی وقتها انسان را چنان می چلاند تا سیاهی ها پاک شود. همین!


89/4/10
12:4 عصر

رحمت خدا

بدست قصر شیرین در دسته لا تقنطوا من رحمةالله، دست نوشت های ادبی

بسم الله
گفتم الها گناهکارم.  گفتی من همه گناههایت را می بخشم(یا عِبادی الَذینَ اَسرَفوا عَلی اَنفُسِهِم لا تَقنُطوا مِن رَحمةِ الله اِنَ اللهَ یَغفِرو الذُنوبَ جَمیعا). گفتی که برای من است آسمان ها و زمین. اگر آنچه در وجود داری را آشکار سازی یا پنهان کنی من همه را حساب می کنم و هر کس را بخواهم می بخشم و هر کس را بخواهم عذاب می کنم(فیغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء). گفتم بعضی گناهانم از روی غفلت است و ترک بعضی جز به کمک تو امکان پذیر نیست، بر من سخت نگیر و ببخش ( رَبَنا لا توآخِذنا اِن نَسینا اَو اَخطَئنا ..وَاعفُ عَنا) گفتی: لا یُکَلِفُ اللهُ نَفسا اِلا وُسعَها. گفتی در نظر مردم شهوت و فرزندان و مال و متاع دنیا زیبا و لذت بخش است( زُیِنَ لِلناسِ حُبُ الشَهَوات).  گفتی: وَاللهُ عِندَهُ حُسنُ المَـآب. گفتی بکوشید برای رسیدن به مغفرت و آمرزش من(سارِعوا اِلی مَغفِرَةٍ مِن رَبِکُم) گفتی کسانی که در خوشی و ناخوشی هایشان انفاق می کنند و خشم خود را فرو می خورند و مردم را می بخشند و کسانی که هنگامی که گناهی را مرتکب می شوند یا به خودشان ظلم می کنند یاد مرا می کنند و از گناهشان استغفار می کنند و آنها که به گناه خود مُصِر نیستند پاداششان مغفرت من وبهشت من است(جنتٌ مِن تَحتِها الاَنهار خلِدینَ فیها) . گفتم آنها که به خدا ایمان آورده و دلهاشان به یاد خدا آرام میگیرد. گفتی آگاه شوید که تنها بذِکرِالله تَطمئِنُ القُلوب.


89/4/6
5:35 عصر

در باب فوتبال دیدن دختران

بدست قصر شیرین در دسته فوتبال و دختران، مسابقات جام جهانی 2010، گپِ دخترانه

به اسم الله
دختران هم فوتبال تماشا می کنند. در فوتبال دیدن دختران نکات مشترکی وجود دارد از جمله اینکه به جای دقت کردن به نحوه دریبل و پاسکاری و داوری و مسائل فنی دیگر، به مسائل جزئی تری که از نظر آنها اتفاقا بسیار هم اهمیت دارد، می پردازند. جالب اینکه در حالی که آنها با تعصب روی تیم مورد علاقه شان و نظراتی که در مورد بازی می دهند فوتبال تماشا می کنند، اگر مثلا برادرشان هم همزمان با  آنها فوتبال تماشا کند حتما به زبان خواهد آمد که شما را به خدا اینقدر حرف نزنید بگذارید 5 دقیقه هم فوتبال ببینیم. از جهت آشنایی با نحوه فوتبال دیدن دختران به ذکر مثالی در این باب می پردازیم.
فوتبال تیم های برزیل و پرتغال....اولی: من طرفدار برزیل هستم.خداکند برزیل ببرد. دومی: من طرفدار پرتغالم ولی نمی گویم چه کسی ببرد. اولی: لباس پرتغالی ها قشنگ تر از برزیلی هاست. دومی: آره لباس برزیلی ها زیاد ست نیست. یادت هست در بازی دو روز پیش می گفتی طراح لباس آرژانتینی ها خیلی بد سلیقه بوده است. بلوزهاشان راه راه عمودی داشت و شرت ورزشی ها راه راه افقی. بالاتنه ها درازتر از پایین تنه ها شده بود. انگار یک سری بالاتنه دارند در زمین می دوند. (خنده شدید اولی و دومی) بعد از آنکه نیم ساعتی از بازی گذشت و داور چهار، پنج تا کارت زرد به بازیکنان نشان داد، دومی: من اصلا طرفدار داور هستم. داور یعنی این. هر کسی دست از پا خطا کند، کارت زرد. گزارشگر تلویزیون: در بازی دیگر ساحل عاج دروازه کره شمالی را باز کرده است. دومی با خنده: گزارشگر می گوید اگر ساحل عاج صد گل هم به کره شمالی بزند اما بازی برزیل و پرتغال مساوی شود، باز هم ساحل عاج صعود نخواهد کرد. اولی: ساحل عاجی ها خیلی بامزه هستند. دومی: اخم و چشم غره به اولی (چون در بازی ساحل عاج و برزیل اولی طرفدار ساحل عاج و دومی شدیدا آنتی ساحل عاج بوده است و در زمان پخش آن بازی، با یکدیگر بسیار بگو مگو کرده اند.
بعد از اتمام نیمه اول و کمی تفکر و شروع نیمه دوم.... اولی : خدا کند برزیل ببرد. پرتغالی ها داور را فریب می دهند. خود را به زمین می کوبند تا داور به نفعشان خطا بگیرد.ببین برزیلی ها چقدر لوتی و بامرام هستند. برزیلیه به رونالدو که نتوانست گل بزند گفت اشکالی ندارد و با او دست داد. دومی: نه بابا نگفت اشکالی ندارد. چون تکل کرده بود و به رونالدو خورده بود از زمین بلندش کرد تا بگوید عمدی نبوده است. اولی: اَه، این پرتغالیه را، حالم به هم خورد. کل بدنش را خالکوبی کرده است. دومی: از کجا میدانی کل بدنش را؟ اولی: خب همه دستهایش که هست. دومی: می خواهد بگوید من خیلی قوی هستم. اصلا من هم طرفدار برزیل هستم ولی خب اگر رونالدو برای پرتغال گل بزند اشکالی ندارد. گزارشگر تلویزیون: کریستیانو رونالدو عادت دارد از فاصله زیاد توپ ها را به سمت دروازه شوت می زند. از این فاصله در بازی پلی استیشن هم نمی توان توپ ها را گل کرد. اولی: گزارشگر تی وی چقدر بامزه است. خیلی حرف های خنده داری می زند. دومی: این دنی با آن موهای بلندش فکر کنم نماینده خانم ها در زمین فوتبال است. باراک اوباما هم که در زمین است. شماره 9 برزیل. اولی: من طرفدار برزیل هستم. ببین فرانسه و ایتالیا که حذف شدند چقدر دولتمردانشان عصبانی شدند. بگذار این اروپایی ها حذف شوند تا دولتمردانشان آمپر بچسبانند. دومی: پس فقط برزیل، ولی اگر رونالدو هم گل زد اشکالی ندارد. گزارشگر تلویزیون: و اینجا صوت پایان بازی و صعود تیم های پرتغال و برزیل به مرحله بعد.


89/3/19
1:10 عصر

نگاهی کلی به وضعیت سیاسی کشور

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های سیاسی، دعوت امام خامنه ای به وحدت، اقشار تاثیرگزار ایران 1389

به اسم الله
به نظر می رسد اقشاری که در حال حاضر در جو سیاسی کشور تاثیر گزارند، بدین شرح می باشند.1_رئیس جمهور و دولتی ها. 2_اصولگرایان که به 4 شاخه تقسیم شده اند اعم از: (اصولگرایان سنتی: حزب مؤتلفه مهدوی کنی، باهنرو ...)(اصولگرایان تحول خواه: حداد عادل، زاکانی،...)(اصولگرایان طرفدار دولت: فدایی،کوچک زاده، فروزنده،...)(اصولگرایان اصلاح طلب: قالیباف و ...).3_تشخیص مطلحتی ها به رهبری هاشمی رفسنجانی. 4_مجلسی های خبر ساز: (لاریجانی ، علی مطهری، باهنر و ...)5_صدا و سیما :ضرغامی و ..6_ عوامل و سران فتنه. 7_ نوه امام و دفتر حفظ و نشر آثار امام (ره).
به جز صدا و سیما و دولتی ها که سرشان به عمل به تکلیف گرم است، هر چند وقت یکبار یکی از دیگر قطب های سیاسی ایجاد مسئله و تشنج در کشور می کنند، در حالی که امام خامنه ای پس از آن فتنه کذایی همه سیاسیون و مردم را به تلاش برای ایجاد وحدت دعوت کرده اند، حتی در سخنان سه شنبه 18 خرداد هشتاد و نه شان. اینجاست که می گویند ولایتی بودن هم، درجه دارد و باید در عمل ولایتی بود و نه در ظاهر و کلام.
                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                           

89/3/18
2:47 عصر

گفتگویی با خانم زهرا محمدی خواهر دو شهید

بدست قصر شیرین در دسته مصاحبه های من، خانم زهرا محمدی، به مناسبت روز بسیج خواهران

بسم الله
این گفتگو برای مجله الکترونیکی چارقد انجام شده است.
 تفکر بسیجی و نقش مهم دختران و زنان در جامعه امروز

همه زنانی که درراه ایمان و عقیده شان و در راه اسلام پایداری کردند، الگویی هستند برای دختران جوانی که می خواهند در راه زنده نگه داشتن آرمان هایشان فعالیت کنند.

 

به مناسبت روزی که اخیرا به اسم بسیج خواهران نامگذاری شده است، گفتگویی با خانم زهرا محمدی، خواهر شهیدان حسن (19 ساله) و حسین(21ساله) محمدی و مسئول سابق ایثارگران پایگاه بسیج شهید رحیمیان(مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام) ، جانشین سابق فرمانده پایگاه شهید رحیمیان و فرمانده فعلی پایگاه نیایش (مسجد ثارالله) داشتیم. خانم محمدی متولد سال 1345، فارغ التحصیل مقطع کارشناسی رشته علوم اجتماعی با گرایش دبیری از دانشگاه تربیت معلم تهران هستند. از سال 1367 وارد بسیج شدند و اکنون شش سالی است که عضو فعال بسیج می باشند.

 

بنظر شما اعلام روز 13 مرداد بعنوان روز خواهران بسیجی بمناسبت سالروز شهادت خانم مریم فرهانیان، بعد از گذشت این همه سال از شهادتشان، چه دلیلی دارد؟

چون دشمن توانسته است بیشتر از نظر جنگ نرم در جامعه ما نفوذ کند واقعا  چنین  ضرورتی وجود داشت که به اسم بسیج خواهران روزی را نامگذاری کنند که برای زنان کشورمان یادآور رشادت هایی باشد که زن هایی چون شهیده فرهانیان داشتند و  این روز یادواره ای باشد برای خون هایی که برای به وجود آمدن و حفظ این انقلاب  اسلامی ریخته شده است و برای اینکه نسل امروز ما با رشادت های این زنان بیشتر آشنا بشوند و برای حفظ ارزشهای انقلاب عزمشان را جزم کنند. اینکه روز شهادت ایشان به عنوان روز بسیج خواهران نامیده شد به دلیل وجود برخی خصوصیات از جمله نماز اول وقت  در ایشان بود.خانم فرهانیان برای خانواده شهدا احترام خاصی قائل بودند و حساسیت ایشان نسبت به خانواده شهدا و سرکشی ایشان به خانواده شهدا زبانزد بود و در همین راه هم به شهادت رسیدند. ایشان نمونه زن مبارزی بودند که در راه پایداری و ایستادگی بر عقیده شان و در راه دفاع از انقلاب و حفظ ارزش های اسلامی و دنباله روی راه شهدا، جانشان را تقدیم حضرت دوست کردند.

 

لزوم نامگذاری و وجود چنین روزی، برای جامعه‌ی امروز دختران ما چقدر ضرورت داشت؟

با توجه به سخنان رهبر که فرمودند فضیلت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، کمتر از شهادت نیست واقعا زنده نگه داشتن یاد و نام و روش و منش شهدا در حکم زنده نگه داشتن ارزشهای اسلامی مان می باشد. وقتی که ما یاد و نام آنها را به واسطه خاطرات و وصیتنامه شان زنده نگه داریم نشاندهنده پایبندی ما نسبت به ارزشهایمان است. در حقیقت شهدا یک نمونه بارزی از رشادت، از خودگذشتگی و ایثار هستند آنها تمام وجود و بزرگترین هستیشان را در راه انقلاب و حفظ ارزشهای اسلامی دادند. نامگذاری و وجود چنین روزی یاد و خاطره شهدای زن را زنده نگه می دارد و باعث آشنایی دختران امروز با روش و منش ایشان می گردد و انشالله دختران می توانند این شهدا را سر مشق و سرلوحه خود در زندگی قرار بدهند.

بنظرشما کار در زمینه‌ی انتشار زندگینامه، وصیتنامه،‌ تهیه کلیپ و فیلم از شهدا یا شهید مریم فرهانیان به دستاوردهایی که مدنظر دارید، خواهد رسید؟

حتما و به طور قطع تاثیرگزار خواهد بود. این نسلی که الان هستند شاید با این رشادت ها و این آداب و منش شهدا اصلا اشنایی نداشته باشند. با درست کردن فیلم و مطرح کردن این چنین شهدایی در جامعه، دختران ما نسبت به وجود چنین زنانی آگاه خواهند شد و با شیوه زندگی آنان که منجر به سربلندیشان گشته است آشنا خواهند شد. دختران ما با آگاهی از وجود زنان ایثاگری و الگو برداری از روش و منش آنها می توانند در جهتی قدم بردارند آنها هم  برای جامعه شان افتخار افرین شوند و الگویی شوند برای دختران نسل بعد از خود انشاءالله.

 آیا کارکردن با نسلی از دختران که دختران حماسی ا‌ی چون مریم فرهانیان را بطور عینی و عملی شاهد نبودند سخت است؟

سخت که هست و البته اختلاف فرهنگی افراد هم در سخت بودن یا آسان بودن این مساله نقش مهمی دارد. باید برنامه های بسیج برای دخترانمان جذاب باشد. روش های جذب هم باید با روز پیش برود .همانطور که دشمن در جامعه توسط سایت و فیلم و اینترنت نفوذ کرده است و روی دختران جامعه ایرانی اثرگزار بوده، ما هم باید برنامه ریزی کنیم که با همین طرح ها روی دخترانمان اثرگزار باشیم و آنها را جذب کنیم و با برنامه ریزی قوی و دقیق بر برنامه های دشمن غلبه کنیم. با تهیه فیلم و عکس و استفاده از سیات های معتبر در زمینه های فرهنگی، علمی، اخلاقی، عقیدتی و سیاسی و در درجه بعد با برگزاری همایش ها و جلسات مفید روی نسل جوان تاثیرگزار باشیم.

چطور می‌شود پیام دختران نسل گذشته را به دختران امروز انتقال داد؟

با زنده نگه داشتن ارزشهای اسلامی. یکی از روشهای زنده نگه داشتن ارزشها مطرح کردن شهدایی هست که در همین رابطه دادیم. که با مطرح شدن نام آنها در جامعه و آشنایی با فعالیت ها و روش و منش آنها در زندگی بتوانیم آنها را برای دختران امروزمان الگو قرار بدهیم.

بنظر شما مسئولان فرهنگی برای "ترویج عفاف و حجاب و مشکلات فرهنگی روز جامعه " بر طبق تفکر بسیجی، چه اقداماتی را باید انجام دهند و از کجا شروع کنند؟

من اعتقاد دارم که نباید بگذاریم زنانی که از نظر فرهنگی و عفاف و حجاب مشکل دارند و با ظاهر بدحجاب توی جامعه ظاهر میشوند همه فضاهای جامعه را پر کنند. خواهران بسیجی و مومن باید همه دست به دست هم بدهند که یک نمایشی از حضورشان را در همه ابعاد اجتماعی به نمایش بگذارند. چرا حضور زنان محجبه در پارک ها،در جاهای تفریحی و بانشاط جامعه کمرنگ است. خود حضور زنان محجبه یک تبلیغ کامل و موثر عفاف و حجاب است وگرنه هر چقدر هم ما همایش بگذاریم و یا جلسات و تجمع برای خواهران با حجابمان بگذاریم، فکر نمیکنم تاثیری بر بقیه قشر های خانم ها داشته باشد. حضور داشتن مهمترین مساله است. دیگر اینکه فرهنگ امر به معروف را باید در جامعه زنده کنیم. این باید باب شود که هر دختر یا خانم محجبه ای در هر مکانی از جامعه به یک ادم بدحجاب رسید با لحن  آرام و با حالت خوش برخوردی به او تذکر بدهد که خواهرم، دخترم حجابت را رعایت کن. مطمئنا آن خانم بدحجاب در روز دو سه مورد تذکر به او داده شود   برایش اثرگزار خواهد بود. این باید برای خانم های محجبه جامعه، تکلیفی باشد و حالت وجوب پیدا کند. از نظر فرهنگی هم باید کار بشود مثلا روی انتشار مجلات باید تجدید نظر بشود. روی جلد مجلات عکس های موجه و تاثیرگزار چاپ شود که الگوی مناسبی برای نسل جوان ما باشند. از نظر پوشش هم نباید لباس هایی که در مغازه ها برای فروش گذاشته شده جل و نامناسب باشد و با پوشش زن مسلمان تناقض داشته باشدوقتی جلوی فروش چنین البسه ای گرفته شود تولید آن هم متوقف خواهد شد و این خود یک کار فرهنگی محسوب می شود. در همه ابعاد باید روی این موضوع کار بشود هم ظاهر جامعه هم رسانه های فرهنگی هم مجلات و روزنامه ها و مطبوعات و  هم در زمینه امر به معروف و نهی از منکر.

 

 

 

چه ویژگی‌ی رو از دختری که برچسب بسیجی دارد، مدنظر دارید؟مهمترین خصوصیت یک دختر بسیجی چیست؟

اول حیا و عفاف و حجاب است که باید یک دختر بسیجی داشته باشد. در درجه دوم اگاهی های او نسبت به مسائل جامعه و بالا بردن بینش سیاسی و عقیدتی خود است و نباید نسبت به مسائل جامعه اش بی تفاوت باشد. مهمترین خصوصیت یک دختر بسیجی این است که از نظر علم و اگاهی طوری باشد که باعث افتخار جامعه و باعث سربلندی اسلام و مسلمین باشد.

الگوی یک دختر بسیجی؟

برترین بسیجی صدر اسلام حضرت زهرا سلام الله علیها، الگوی بارز زن مسلمان هستند. همینطور که جلو برویم شهدای آن زمان ها بعد از حضرت زهرا، حضرت زینب  سلام الله علیهم اجمعین را باید بزرگترین زن بسیجی عالم بدانیم. حضرت سمیه اولین شهید اسلام را که اینها در راه عقیده شان پایداری کردند و به شهادت رسیدند. . در زمان طاغوت از زن هایی که در زندان های شاه مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند میتوانیم نام ببریم. خانم فرهانیان و همه زن هایی که در هشت سال دوران دفاع مقدس از جبهه پشتیبانی کردند می توانند برای دختران امروز الگو باشند و همه زنانی که درراه ایمان و عقیده شان و در راه اسلام پایداری کردند میتوانند الگو باشند برای دختران بسیجی و ایرانی که در راه زنده نگه داشتن آرمان هایشان فعالیت می کنند.

13- جنگ نرم که اقا فرمودند هر جوان یک افسر جنگ نرمه دخترا چه تکلیف و وظیفه ای دارند و چه کاری می تونن انجام بدن؟

من فکر میکنم نقش دختران در این زمینه بیشتره حتی نسبت به پسرا. چون دشمن الان انگشت گذاشته روی این که جامعه رو فاسد کنه دشمن. طبق این مطالعاتی که انجام شده میگن اگه میخواین روی یک کشوری تسلط پیدا کنید اون جامعه رو فاسد کنید تا بتونید به راحتی به هدفتون برسید. یک دختر بسیجی در راه مبارزه با این فساد میتونه نقش بسیارزیادی داشته باشه از نظر فرهنگی میتونه نقش یک مبلغ داشته باشه از نظر سیاسی میتونه با بالا بردن بینشش در هدایت دیگران هم مثمر ثمر باشه میتونه در رفتارو اخلاقش باعث جذب دختران جامعه بشه که بتونن او رو الگو قرار بدن . در جهت تبلیغ حجاب و مبارزه با فساد باید احساس تکلیف کنه و فعالیت کنه در این رابطه.

نقش زنان بسیجی در جنگ چیست؟

در پشتیبانی جنگ کمک میکردند با تهیه اقلام جبهه و بعضی نقش پرستاری و امدادگری را به عهده داشتند و زنان با اداره خانه و خانواده برای مردان روحیه آرامش ایجاد میکردند تا بتوانند با خیال آسوده با دشمن بجنگند. در همه عرصه ها فعالیت های لازم را داشتند و به بهترین وجه توانستند از مردان در این زمینه حمایت کنند.

شما از همسن  و سالان شهیده فراهانیان هستید، احساستان نسبت به ایشان چیست؟

آنها که شهید شدند و رفتند در حقیقت بردند و برنده شدند .اگر بخواهیم واقعا پیرو حقیقی راه آنها باشیم، بایستی هر جوری که هست انقلابمان رواحفظ کنیم. به هر روشی که بتوانیم با توجه کافی و وافی به حفظ ارزشهایمان بتوانیم انقلاب را حفظ کنیم و اگر توانستیم انقلاب را حفظ کنیم در حقیقت توانسته ایم راه شهدا را ادامه بدهیم. در غیر این صورت روز قیامت و حساب شهدا ما را بازخواست خواهند کرد که چرا این امانتی را که به شما سپردیم در حفظ و نگهداری آن تلاش نکردید و غفلت کردید.

کلام آخر شما با مخاطبان مجله الکترونیکی چارقد؟

اینکه اکنون جامعه ما نیاز به حضور دختران جوان در همه عرصه ها دارد.از ایشان دعوت می کنم که در فعالیت های فرهنگی بسیج شرکت کنند و در صورت حضور و فعالیت دختران جوان ما در عرصه های فرهنگی در جامعه، انشالله میتوان جامعه را از بسیاری از گزندها و آسیب ها و آفت هایی که دشمن در سدد است جامعه را به آنها دچار کند بیمه کرد. دختران وظیفه خود بدانند که در این عرصه ها با آگاهی بالا فعالیت موثر داشته باشند.

 


89/3/18
12:38 عصر

شب را پاس دار

بدست قصر شیرین در دسته شب و عشق، دست نوشت های ادبی

به اسم الله
شب را برای عشق و عشق را برای شب آفرید(لِتَسکُنوا اِلَیها). آرامش را در شب و شب را در آرامش قرار داد(وَ اللَیل ِ اِذا سَجی). شب یکی از ارکان زندگی است که اگر آن را به جا نیاوری، زندگی ات باطل است. در پرده ی سیاه شب باید در عشق، ذوب و ذوب ِ در عشق شد(وَ اللَیل ِ اِذا یَغشها). یازده همان رمز عشق بازی است(انَّ ناشِئَة اللَّیل). شب را باید خوابید. لحظه هایی که خوابی، لحظه های نابی است که اگر در تاریکی شب غیر از خواب بگذرانی، بسیاری از آنچه باید روزی ات شود را از دست خواهی داد(وَ اجَعَلنا اللَّیلَ لباسا). اما اندکی از شب را برای معشوق به پا خیز(قُمِ اللَّیلَ الّا قَلیلا). قدر شب را بدان که برترین نزول در آن بوده است(اِنّا اَنزَلناهُ فی لَیلَة ِ القَدر). قدر شب را بدان که برترین عروج در آن بوده است(سُبحانَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الاَقصی). شب خلوت توست با او که دوستش داری( وَ مَنِ اللَّیل ِ فاسجُد لَهُ وَ سَبِّحهُ لَیلاً طَویلا). شب را پاس دار.


89/3/16
8:13 عصر

دو رکعت نماز عشق، قُربَةً اِلَی الله

بدست قصر شیرین در دسته دو رکعت نماز عشق قربة الی الله، دست نوشت های ادبی

به اسم الله
روسری سفیدم را به سرم سفت می کنم و چادر سفید نمازم را سر میکنم. بازوهایم را به بدنم می چسبانم و انگشت ها را تا کنار گوش بالا می آورم. (اَلله اَکبَر). صدای تپش تپش ِ قلبم را نه تنها با گوش بلکه با تمام وجودم احساس می کنم. گرمم شده یا هوا گرم است. حضورش را حس می کنم و زبانم از عظمتش بند می آید( وَ نَحنُ اَقرَبُ اِلَیهَ مِن حَبلِ الوَرید ). چشمم را به مُهر می دوزم( بسم الله الرحمن الرحیم.الحمدلله رب العالمین...) . تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم. اینجای نماز که می رسم قلبم صاف ِ صاف، روشن ِ روشن می شود. تنـــها تو. به رکوع می روم. احساس خوبی دارم. انگار که از تمام جهان آزادم. فقط من هستم و او. مهربانم را می گویم (و هو ارحم الراحمیــن). با همه جسم و روحم به رکوع می روم. ای منزهی که رکوع فقط برای توست. پیشانی ام که به مُهر می رسد انگار تمام دو عالم را در دستانم می گذارند. لبخندی حاکی از رضایت و آرامش بر لبانم نقش می بندد. چند لحظه ای نفسم در سینه حبس می شود.هنوز از اینکه به سجده افتاده ام در مقابلش، بهت زده ام. انگشتان دستم را به هم می فشارم و کف دو دستم را به زمین می چسبانم. چه لذتی دارد. پیشانی ام به خاک است برای تو. بدنم را جمع کرده ام و با بهترین حالتی که وجود دارد برای رساندن مفهوم عشق به تو، در مقابلت به خاک افتاده ام(سبحان، سبحان، سبحان ربی الاعلی و بحمده). به سختی نفس می کشم. وای که سجــده چه لذتی دارد. سر از مهر بر می دارم. مؤدّب نشسته ام(الله اکبر) و باز هم منزهی تو ای بلند مرتبه و می پرستمت. می رسم به سجده آخر( الهی و ربی من لی غیرک). یکتایی و شریکی نداری. فقط و تنــها تو (لا اله الا انت، سبحانک انی کنت من الظالمین). درود بر پیغمبرت(رحمة للعالمین) و خاندان مطهرش. همیشه در آخر کار، خداحافظی است. همان که من اصلا دوستش ندارم و ترجیح می دهم بدون خداحافظی از آن که باید، جدا شوم. اما اینجا در آخر هم، سلام است و سلام. (السلام علینــــا و علی عبادالله الصالحیــــــــن). قلبم آنچنان می زند که احساس می کنم چیزی گلویم را می فشارد و دلم آنچنان می لرزد که هر لحظه می خواهم به سوی تو پَر بکشم( فی مقعد صدق عند ملیک المقتدر). سلام بر ما و علی عباد الله الصالحین. من و عباد صالحت برای چند لحظه ای هم که شده همنشین می شویم. با (سلام لک من اصحاب الیمین) یا شاید هم با ( السابقون السابقون. اولئک المقربون). در پوست خود نمی گنجم. (السلام علیکم و رحمة الله و برکاته).

<   <<   31   32   33   34   35      >